کد مطلب:35326
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:29
با توجه به اينكه هويت انسان تغيير پذير است, آيا فطرت نيز تغيير است؟
اگر هويت انسان تغيير پذير است فطرت نيز كه نحوه هويت انساني است, تغيير پذير خواهد بود, يعني غير از تغيير به نحو شدت و ضعف, احتمال تغيير ديگري در فطرت مطرح است؛ زيرا بر اساس حركت جوهري و سير صعودي يا نزولي هويت انساني در درجات يا دركات, اگر تحولي در هويت انسان پديد آمد, به طوري كه محصول سير جوهري او به طرف نزول حيواني به مرحله «كأن» رسيد, يعني به مرتبه اي رسيد كه گويا انسانيت خود را از دست داده و گويا بهيمه يا سبع يا شيطان شده, در اين جا گويا فطرت خود را رها كرده و «كأن» فطرت او زايل شده است و اگر كسي در تحول جوهري و سير نزولي از اين مرحله هم نال تر شد و به جاي «أن» رسيد كه از مرحله «كأن» گذشته است, يعني واقعا بهيمه و مانندآن شده است, نه اين كه گويا حيوان شده باشد, فطرت او نيز كه نحوة هدايت انساني او است، تغيير جدي پيدا كرده، چون طبق فرض، تحول جوهري چنين انساني به جائي رسيده است كه او واقعاً حيوان شده، نه اينكه گويا حيوان شده باشد. از اين رو بايد قانع شد كه فطرت او هم دگرگون شده؛ زيرا فطرت انسان نحوه هستي اوست و با تحول جوهري و سير دروني نحوه هويت انسان حتما فطرت او هم متحول شده است و اطلاق آيه سوره «روم» كه دلالت بر عدم تبديل فطرت دارد, ناظر به اين است كه با حفظ هويت انساني, مجالي براي تبديل فطرت نخواهد بود, ليكن طبق فرض مزبور, اصل هويت انساني عوض شده, لذا يقينا فطرت او هم متبدل شده است.
لازم است در اين تلازم تأمل تام صورت پذيرد؛ زيرا فتوا به تبدل فطرت دادن بسيار صعب است, چون سهم فطرت در توجيه و تبيين بسياري از معارف به ويژه مسئله خلود كافران و تعذيب مخلدان, اساسي و تعيين كننده است. تحول جوهري انسان با اين مبنا همراه است كه انسان جنس سافل و نوع متوسط باشد, نه نوع سافل و نوع الانواع.
بنابراين, انواع فراواني تحت نوع انسان مندرج اند, و چون تحول انسان جوهري است, يعني لبس بعد از لبس است, نه خلع لبس, بنابراين, انسان متحول در جوهر, هر چه از مواد و صور, و اجناس و فصول به همراه خود داشته و دارد, هم اكنون چيزي هم بر آن مي افزايد, البته با افزايش فصول بعدي تدبير همه شئون قبلي به عهده فصل اخير او است. بنابراين, اگر فطرت دين در حيوان واقع در عرض انسان، مانند اسب و استر و... وجود نداشته باشد دليلي نخواهد بود كه در حيوان واقع در طول انسانيت «بل هم أضل» اعراف/179. وجود نداشته و ندارد, البته با تحول جوهري و سير دروني ويژه خود. چون بر چنين انساني كه با تحول جوهري سير نزولي كرده و واقعا حيوان شده, يقينا انسان كه جنس سافل و نوع متوسط فرض شده, به عنوان يكي از ماهيات مقوم بر او صادق است و چون فطرت همراه با انسانيت است و انسان نيز بر حيوان طولي (نه عرضي) صادق است پس، فطرت هم مصداق خاص خود را مي يابد, لذا توجيه تعذيب و نيز خلود كافر امكان پذير است.
گفتني است كه جمله اخير براي اوساط از خوانندگان مفهوم نيست, ليكن براي اوحدي از مخاطبان يكي از مفاتيح غيب محسوب است.
: آية الله جوادي آملي
تفسير موضوعي قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.